بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ وَ بِهذَا الاِسنادِ عَن اَبى قَتادَة قالَ: قالَ ابوعَبدِاللهِ عَلَیهِالسَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَكارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعضٍ، یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاءُ تَكونُ فِى الرَّجُلِ وَ لا تَكونُ فى اِبنِهِ وَ تَكونُ فِى العَبدِ وَ لا تَكونُ فى سَیِّدِهِ: صِدقُ الحَدیثِ وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُكَافَاَةُ بِالصَّنائِعِ.
قالَ اَبوعَبدِاللهِ عَلَیهِالسَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَكارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعض
[امام صادق (علیهالسّلام) مىفرماید:] بعضى از مكارم اخلاق و خصلتها بستهى به بعضى دیگر است، یعنى با هم ارتباط دارد؛ یا ارتباط علّى و معلولى دارد كه یكى علّت آن دیگرى است، یا بهنحوى ارتباط عملیّاتى و رفتارى با همدیگر دارند.
اینها را هم مثل بقیّهى چیزها از خدا بدانید؛ اینرا هم خدا مىدهد. بله، كار خداى متعال بىحكمت نیست و رفتار ما، اختیار ما، و ارادهى ما در ایجاب رحمت الهى تأثیر دارد لكن بالاخره آنچه به ما داده مىشود، از همهى مكارم، از همهى خوبىها، از همهى نِعَم -ازجمله مكارم اخلاق- از طرف خدا است، خداوند تقسیم مىكند؛ به شما یك چیزى میدهد، به دیگرى یك چیز مىدهد، به آن دیگرى یك چیز [دیگر] مىدهد.
تَكونُ فِى الرَّجُلِ وَ لا تَكونُ فِى ابنِه
گاهى یك صفت خوبى در پدر هست، در پسر نیست. اینكه حالا مىگویند ژن یا ژنِ [خوب] اینها خیلى اعتبارى ندارد. گاهى اوقات پدر یك صفت خوبى دارد، پسر ندارد؛ عكساش هم هست كه پسر یك صفت خوبى دارد كه پدر ندارد. اینها ایجاب الهى و اِنعام الهى است.
وَ تَكونُ فِى العَبدِ وَ لا تَكونُ فى سَیِّدِه
اینجور هم نیست كه موقعیّت اجتماعى و شأن اجتماعى هم تأثیر داشته باشد؛ نه، گاهى یك صفت خوبى را یك بردهاى دارد كه سیّد او، ارباب او ندارد. مستخدم شما گاهىاوقات، یك خصوصیّتى دارد كه شما آن خصوصیّت را ندارید. یك صفت خوبى در فرد زیردست ما هست كه آن صفت در ما نیست؛ یعنى او بالاتر از ما است. خب، حالا این صفات و مكارم اخلاق كه اینقدر هم دربارهاش فرمودهاند، چه چیزهایى است؟ چند صفت را حضرت بیان میفرمایند. اینها واقعاً همان جلوههاى درخشان اسلام است؛ لبّ اسلام اینها است. این خصوصیّات [است] كه انسانهاى برجسته مىسازد و به بركت وجود انسانهاى برجسته در یك اجتماع، در یك جامعهى بشرى، نظام اجتماعیِ برجسته بهوجود میآورد و [اگر] انسانهای كریم، انسانهای شجاع، انسانهای باگذشت، انسانهای صادق در یك جامعهاى باشند، این جامعه، جامعهى برجستهاى مىشود؛ [البتّه] عكسش هم صادق است. واقعاً انسان باید اینها را مثل دُر و گوهر گرانبها روى چشماش بگذارد و به دنیا عرضه كند. حالا این صفات چیست؟
ابتداى درس خارج فقه حضرت آیت الله ای حفظه الله
بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ عَن اَبى قَتادَة قالَ: قالَ ابوعَبدِاللهِ عَلَیهِالسَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَكارِمِ بَعضُها مُقَیدٌ بِبَعضٍ، یقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یشاءُ تَكونُ فِى الرَّجلِ وَ لا تَكونُ فى اِبنِهِ وَ تَكونُ فِى العَبدِ وَ لا تَكونُ فى سَیدِهِ: صِدقُ الحَدیثِ وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُكَافَاَةُ بِالصَّنائِعِ.
راستگویى. الان كشور خود ما، كشور اسلامى است و از بسیارى از جوامع دنیا هم انصافاً بهتر و پاكیزهتر و طاهرتر است امّا در عین حال شما ببینید خیلى از مشكلات داخل كشور ما ناشى از نبودنِ همین صفت است؛ صدقالحدیث نیست، راستگویى نیست. راستگویى یعنى چه؟ یعنى شما حرفى را كه مىزنید، مطابق با واقع باشد. اگر دانستید مطابق با واقع است و گفتید، این راست است؛ اگر نه، نمىدانید مطابق واقع است یا نیست امّا مىگویید، این صدق نیست. صدق» عبارت است از اینكه شما چیزى را كه مىدانید مطابق واقع است، بیان مىكنید. فضاى مجازى را ملاحظه كنید كه بر اثر حرف، شایعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعیت به این، به آن، به بالا، به پایین، به همدیگر، یك فضاى دروغ در كشور بهوجود مىآید؛ ببینید، اینها اشكال است. پس اوّل صِدقُ الحَدیث» [یعنى] همه سعى كنیم راست بر زبان جارى كنیم.
با مردم هم صادق باشید؛ با مردم با تقلّب و خدعه و فریب و دورویى برخورد نكنید. صِدقُ النّاس» یعنى صدق عمل با مردم؛ انسان در مواجههى با مردم با صداقت وارد بشود، با كلك و دروغ و فریب و مانند اینها با مردم برخورد نكند. اگر ما در مسائل گوناگون اجتماعىمان، ىمان، انتخاباتمان، و مانند اینها، همین یك مورد را مراعات كنیم، ببینید چقدر دنیا آباد خواهد شد؛ وَ صِدقُ النّاس».
[اگر سائل] از شما چیزى خواست، به او بدهید اگر چنانچه مىتوانید. یك وقت یك فقیرى است كه از شما سؤال نكرده، خب [اگر] به او كمك كنید خوب است امّا اگر چنانچه از شما درخواست كرد -سؤال كرد یعنى درخواست كرد- آن وقت این مكرمت بزرگى است و او را رد كردن، خلاف مكرمت انسانى است.
صَنیعة» یعنى كارهاى نیك؛ خدمتهاى نیك به دیگران را مىگویند صنیعه». مُكافئهى به صنایع بكنید» یعنى [اگر] كسى به شما نیكى كرد، شما هم در مقابل به او نیكى كنید. اینجور نباشد كه نیكى دیگران را با اهمال و احیاناً با بدى پاسخ بدهیم. [اگر] كسى به ما نیكى كرده، خب در مقابل باید به او نیكى كنیم.[ایجنا]
یك ,وَ ,كه ,تَكونُ ,هم ,یعنى ,تَكونُ فِى ,لا تَكونُ ,وَ لا ,تَكونُ فى ,صفت خوبى ,خِصالَ المَكارِمِ بَعضُها ,اِنَّ خِصالَ المَكارِمِ ,داوُدُ اِنَّ خِصالَ ,یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ
درباره این سایت